با هم میگفتیم، میخندیدیم
زیر باران آواز میخواندیم، می دویدیم، میرقصیدیم
حالا چه دور از هم، تو آنجا، من اینجا
چه دلتنگ، چه بیتاب
تو از کوئید-۱۹ میترسی
پیش من نمی آیی
من از کوئید-۱۹ نمی ترسم
از ترس تو میترسم، پیش تو نمی آیم
تو هنوز مهربان و آرامی
و هنوز در فکر آن کوسن صورتی هستی
و من اما مدام عصبانی
و فحش میدهم
به در، به دیوار
به بازار ووهان
به تمام خفاش های دنیا
به سازندگان آن کلیپ های هولناک
آن کلیپ ویدئوهای از پیش ساخته شده ی چینی که ظرف یک هفته؛
صدتا صدتا وارد مدیا شد!
به آنهمه بازی با عواطف میلیاردها انسان
به دلالان جان انسان
به کرونای بی دارو و درمان
که یکباره در یک مقطع
از انواع واکسن هایش رونمایی شد!!
و مدام فکر میکنم
به جانهای بیگناه که طعمه ی طمع کاسبان شدند
به آزمایشات بالینی
به موش ها نه! به انسانهای آزمایشگاهی!
به چین و رونق اقتصادی بعد از کرونایش -همین حالا-
و به ایتالیا و به آن بالکن ها و آدمهای غمگینی که سرود میخواندند
و به کشور خودم، به کادر درمان
به شکوه صبوری و مقاومت و فداکاری پزشکان و پرستاران
به بغض پزشکی که در پس رقص، پنهان شد
و به بغضی که شکست و اشکهایی که روی گونه جاری شد
و همچنان فکر میکنم،
به دوستان خارجی که مژده میدهند:«واکسن زدم»!
و دیگر دوستان که با واکسن مخالفند
به پدرم که خوشبختانه تست کرونایش منفی بود
و به دوستی که هی تکرار میکند: «ما سن بالاها بیشتر در معرض خطریم»!
با اینحال، برای فروش پارچه هایش تمام شهر را زیرپا میگذارد
فکر میکنم، به امیدهای برباد رفته
به فایزری که رهبر زد و برای مردم ممنوع کرد
به سپاه پاسداران
به سلامی
حتی به نمکی
و به دروغها و نیرنگها و .....
اشرف علیخانی (ستاره)