۱۴۰۱-۰۳-۱۳

بهروز سورن: نکاتی درباره دادخواهی

برخلاف ادعای برخی از نهادها در خارج از کشور که با تاکیدات ویژه کشتار سراسری مخالفان و زندانیان سیاسی بدست جنایتکاران اسلامی حاکم را تابستان 1367 ارزیابی میکنند اما این اقدامات اگر نگوئیم از پشت بام مدرسه رفاه و کشتارهای صحرایی چکمه پوشان در کردستان قهرمان, ولی بقوت میتوان گفت که از آغاز دهه شصت شروع شد. از همان زمانی که قلع و قمع تشکلها و سازمانها و احزاب سیاسی در دستور کار حکومتیان قرار گرفت. ایجاد رعب و وحشت عمومی و قتل مخالفان و منتقدان در هر شکل و اندازه ای مجاز شمرده شد. مهم نبود که این جنایات در صحن خیابانها صورت گیرد و یا در شهرها و روستاهای کردستان و آذربایجان و گیلان و فارس و سایر استانهای کشور و یا در زندانها و سیاهچالهای مخوف و مخفیانه حکومتگران جدید انجام شود.

آنچه مهم بود ارعاب توده ها و ایجاد وحشت عمومی برای راندن نسلی بود که سرمست بوی آزادی خودبخودی در پی ابراز اندیشه و نظر خود در صحنه بودند.تثبیت حاکمیت برای جمهوری اسلامی عبور از روی اجساد مخالفان نظری و سیاسی و اجتماعی خود ارزیابی شده بود. اگر امروز این تاریخچه را مرور کنیم و صفحات روزنامه ها و نشریات آن دوران را ورق بزنیم بجرات میتوان گفت که کشتار سراسری مخالفان و زندانیان سیاسی همزمان با تلاش حکومتیان برای تثبیت نظام آغاز شد. بر خلاف دوران پسا دهه شصت که جمهوری اسلامی تمامی اقدامات جنایتکارانه خود در زندانها را پنهان میکرد و میکند اما در دهه شصت و بویژه اوان آن با انتشار علنی اسامی و تصاویر قربانیان ضحاک وقت برای ایجاد جو وحشت و ارعاب و مقاومت برگزیدگان مردم تلاش مضاعف و عامدانه میکرد.

زندانیان سیاسی آندوران بخوبی میدانند که این ارقام حقیقی بوده اند و حتی نیمه پنهان این جنایات نیز موجود هستند. روزنامه های حکومتی هر روزه لیستی از قربانیان این جنایات منعکس میکردند. آنها که آرشیو این نشریات را در اختیار دارند میتوانند ورق بزنند. کشتن و شکنجه و تجاوز وظیفه ای الهی برای مریدان خمینی بود و در ستاندن جان جوانان و فرهیختگان و در بیشتر شلاق زدن به آنها از هم سبقت میگرفتند.هیچ شهر و شهرکی در سطح کشورمان از کشتار زندانیان سیاسی در امان نماند. کشتار سراسری بود و حاکمان از اذعان اعداد و ارقام جنایاتشان محابا نداشتند.

در زندان سپاه اصفهان, سید علی خان, هتل اموات ( باغ کاشفی ) و دستگرد اصفهان دزدیدن همسلولی و همبندی هایمان برای اعدامشان روزمره بود. صدای تک تیرهای خلاص و رگبارهای پیاپی آواز شب و سحر بود.چینه های اطراف زندان دستگرد اصفهان شاهدان بی صدای این درندگی ها بودند. تنها در یک نوبت و در غروب تاریک و غم انگیز بند سه دستگرد اصفهان قریب پنجاه همبندی ما را دزدیدند و برای اعدام سحرگهان بردند.پول گلوله های مصرفی بیت المال! را هم از خانواده ها گرفتند تا جنازه ها را تحویل دهند. نجف آبادی ها و سده ای ها و اهالی شهرضا و شاهین شهر و مبارکه بخوبی این کشتار سراسری را بیاد می آورند.

متاسفانه و بنابر کوشش های بخشی از دادخواهان در خارج از کشور امروزه ناچاریم و ناچارند بسیاری از دادخوهان به این موضوع اشاره کنند که جنایات رژیم نه با کشتار وحشیانه زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان شصت و هفت آغاز شد و نه با آن پایان یافت. این اقدامات سالها ادامه داشت و در همه نقاط کشور شقایق ها را پر پر کردند. آنها که تنها کشتار سراسری شصت و هفت را مبنای فعالیت های نهادهای خود قرار میدهند, جنایات وحوش حاکم را طبقه بندی می کنند و از دادخواهی میگویند, نمیتوانند این بخش از تاریخچه خونین مردم کشورمان را بنابر تمایلاتشان مسکوت بگذارند.

دادخواهی امری جناحی یا شخصی نیست.رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب و کشتار زندانیان سیاسی و مخالفان خود هیچ تفاوتی نگذاشت. میزان نزدیکی و دوری آنها به حکومت را نیز در نظر نگرفت. همه را زیر تیغ ولایتش گرفت و امروزه امر دادخواهی و موفقیت آن تنها و تنها از کوریدور همبستگی عمومی دادخواهان میگذرد. جلادان در کشتار زندانیان سیاسی وحدت داشتند و اگر امروزه برخی از اصلاح طلبان شریک جرم آنان در پذیرش همکاری خود برای نابودی مخالفان سیاسی و اجتماعی زیر آبی میروند اما در آندوران کارگزار امام شان بودند.

کسری جنبش دادخواهی در کشورمان همانا درک مثله شده از این گفتمان است. آنچه در این میان گم شده است ضرورت همبستگی عمومی برای نیل به این خواسته و مطالبه تاریخی و حیاتی است.متاسفانه آفت فرقه گرایی نیز در این عرصه رخنه کرده است. برای این طیف برخی شهیدان, شهیدتر از دیگران و برخی مادرها و خانواده ها مادرتر از سایرین هستند. دادخواهی را ابزاری کرده اند جهت نیل به منافع گروهی و طیفی خود. در چنین فضایی نمیتوان هنوز از همبستگی عمومی برای جنبش دادخواهی سخن گفت. این معضل در خارج از کشور و بنابر مختصات ویژه! آن بیشتر و وزین تر است.

بی تردید بحث ثبت خاطرات از جانباختگان جمهوری قاتلان, شیادان و کلاهبرداران اسلامی امری شایسته و ضروری است اما گفتگو از دادخواهی مقوله ای عام و نیازمند همبستگی عمومی است و در دنیای کوچک تمایلات فرقه ای و طیفی نمیگنجد.چنانچه از دنیایی عاری از ظلم و بی عدالتی و جنایات دولتی حرف میزنیم نمیتوانیم از امروز فضایی آلوده به تمایلات شخصی و گروهی رابه آن تحمیل کنیم. قطعا اینگونه تلاش ها برای دادخواهی زایشی بی عیب و برگشت ناپذیر نخواهد داشت.

هنوز هم جمهوری اسلامی نه تنها در زمینه اعدام مخالفان سیاسی در تاریخچه خود که بطور کلی اعمال مجازات اعدام در سطح جهان پرچمدار این اقدام ضد انسانی است. از همینجاست که گفتمان دادخواهی قربانیان سیاسی اجتماعی پر رنگ تر شده و  نمیتواند بطور کلی از مبارزه برای لغو مجازات اعدام و نهادینه کردن آن در دوران پسا اسلامی حاکم جدا باشد.

بگذار که در بزرگترین میدان شهر و بزرگترین مجسمه آن نه نام شهید بنام که آنرا شهید گمنام بنامیم!

با یاد تمامی جانباختگان

بهروز سورن

2.6.2022


یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر