۱۴۰۱-۰۳-۲۳

سحر صبا: رهایی کودکان از استثمار و بردگی در گرو لغو مالکیت خصوصی است!

 

 بمناسبت ۱۲ جون روز جهانی مبارزه علیه کار کودکان

 

کار کودکان جهانشمول است، در مناسبات استثمار گرانه و غیر انسانی سرمایه داری با اعمال کارهاى سخت و طاقت فرسا، تعدى، تجاوز، و مرگ تدريجى این " بردگی  سیستماتیک" هر روز تولید و باز تولید میشود. 

بردگی ارزان کودکان تجسمی از کریه ترین شکل استثمار و نماد آروزهای تحقق نیافته میلیونها کودک کارگر و فرزندان کارگرانی است، که در پی لقمه نانی برای زنده ماندن امروز را به فردا سر می کنند. برخوردارشدن از یک مکان امن، دسترسی به بهداشت و تحصیل، حداقل امکانات رفاهی و تفریحهای کودکانه، جزء رؤیاهای این کودکان است،  تا نظام بردگی سرمایه بر رأس قدرت است، هیچوقت تحقق نخواهد یافت. کار کودکان سودآوری هنگفتی برای سرمایه داران دارد. در مناسبات استثمارگرانه سرمایه داری جهانی، کار کودکان یکی از این پروژه های دائمی و بی انتها است، که، میلیونها کودک کارگر که بخش قابل ملاحظه ای از طبقه کارگر را تشکیل می دهند بطور ناخواسته جزء محروم ترین، بی حقوق ترین و بی دفاع ترین بخش طبقه کارگر جهانی می باشند.

 

سرمایه داری کار کودکان را در تقابل با کار زنان و به عنوان نیروی کار ارزان تر به خدمت گرفت. و همچنین کار کودکان ناشى از فقر خانواده‌هاى آنان و به طبع آن، براى پرداختن به نوعى از کار اجباری براى زنده ماندن و گذران زندگى شکل گرفت. نیرویی که دستمزد کمتری به آنها پرداخت میشود، ساعات کار طولانی تری به آنها تحمیل میشود، و در قبال آنان کسی تعهدی ندارد، کار این کودکانِ کار در چارچوب هیچ قانونی نمی گنجد، به آسانی تولید بر متن فشار و شدت بالای کار را بدون هیچ دردسر و اعتراضی برای آنها سازمان می دهند، به رقابت در درون صفوف آنها دامن میزنند و سقف دستمزدها را باز هم پائين‌تر می آورند، و به اعتبار همه اين‌ها، سودآورى بيشتر سرمايه را تضمين می کنند. این پروسه در نهایت به بیکاری بیشتر بزرگسالان و والدین این کودکان کارگر می انجامد و فقر و فلاکت را افزایش میدهد.

 

آمارها نشان می دهد که در کشورهای پیرامونی و حاشیه وضع کودکان بسیار دردناک تر و وخیم تر است. در این کشورها سرمایه داری به عریان ترین شكل جنایت می آفریند، به دلیل عدم وجود قوانین حمایتی در جهت دفاع از کودکان،  تقسیم ناعادلانه ی ثروت که باعث به وجود آمدن تضادهای طبقاتی شدیدی شده است، فقر گسترده ای را بر این جوامع حاکم کرده است، کودکان را به شکل وسیعی در معرض خشونت، فقر، تجاوز و بردگی قرار داده است. بردگى مزدى کودکان، در کشورهاى آسيا، آفريقا و آمريکاى لاتين بیشترین رقم را شامل میشود، سود حاصل از کار کودکان عمدتاً نصيب سرمايه‌داران بزرگ مى‌شود و اين جزء مهمى، از زنجيره توليد کمپانى‌هاى چند مليتى است.

 

در کشورهای غربی، بخصوص در آمريکاى صنعتى و پيشرفته، استثمار کودکان در سطح وسیعی رواج دارد. سود حاصل کمپانیهای آمريکائى از استثمار کار کودکان سالانه ارقام بالایی را رقم میزند. استثمار کودکان، در عصر حاضر، مهر قوانين ضد بشری سرمايه‌دارى، قانون سود و رقابت، را بر پيشانى خود دارد. فقر و فلاکت ميليون‌ها خانواده کارگرى و کم درآمد، کودکان را به  برزخی از کارهای سخت و پر مخاطره مى‌کشاند. و تمايل و سیری ناپذیری صاحبان سرمايه به استفاده از نيروى کار ارزان کودکان و استثمار آنان، دايره فقر و فلاکت را وسيع‌تر و عميق‌تر مى‌کند. در پی سیاستهای ضد کارگری نئولیبرالی و خصوصی سازیها که اجرای آن از طریق "صندوق بین المللی و بانک جهانی پول" صورت گرفته، فقر، فلاکت و خانمانسوزی را برای طبقه کارگر و فرو دستان به ارمغان آورده است. نمونه ای از آن، بیکارسازیها و کاهش بودجه خدمات اجتماعى است، که بيشترين ضربه را به امر آموزش و بهداشت و امکانات رفاهی کودکان وارد نموده است. خانواده‌هاى کارگرى و کم درآمدى که تحت فشار اقتصادى قرار دارند و یا در اثر بحرانهای اقتصادی،  کار و کمک هزينه‌هاى زندگى خود را از دست مى‌دهند، غالباً، چاره‌اى نمى‌يابند جز آن که مخارج مربوط به آموزش کودکان را از ليست هزينه‌هاى زندگی خود حذف کنند و در عوض، آنان را به کار بگمارند.

 

بحرانهای شدید اقتصادی جهانی در چند سال اخیر که دامن اکثر کشورها ی جهان را گرفته است، سطح آموزش، بهداشت و امکانات رفاهی کودکان را کاهش داده است. در آفريقا، آسيا، آمريکاى لاتين، و حتى در کشورهاى پيشرفته صنعتى، در اثر فقر مالی و طرحهای خصوصی سازی در سطح آموزش نه فقط تعداد دانش آموزان تحصيلات ابتدائى و متوسطه کاهش يافته، بلکه سطح امکانات آموزشى (معلمين و مراکز آموزشی و...) هم بشدت تقلیل یافته است. بهمین دلیل بخشی از این کودکان ناچاراٌ جذب بازار کار شده و میشوند. کار کودکان در ابعاد وسیع تری سبب رونق و سودهی بیشتر بنگاهها و شرکتهای چند ملیتی در نظامهای سرمایه داری شده است. کار کودکان از این جهت حائز اهمیت و مورد توجه سرمایه داران است :

 

۱. دستمزد کودکان کارگر در قياس با کارگران بزرگسال، بسيار پائين‌تر است و در بهترين حالت فقط به سقف يک سوم يا يک دوم دستمزد اين کارگران مى‌رسد. به علاوه انبوهى از کارگران خردسال، در ازاى قرض خانواده‌هايشان، در اختيار صاحبان سرمايه قرار مى‌گيرند و از بابت کار سخت و طولانى خود، هيچ مزدى به آنها تعلق نمی گیرد.

 

٢. ساعات کار کودکان کارگر بسيار طولانى است، گاهاً تا ۱۶ ساعت در روز به طول مى‌انجامد و بسته به نظر کارفرماها، به راحتى تغيير هم مى‌کند. کارگران کم سن و سال، در برابر اضافه کارى اجبارى و يا سختى و فشار کار، از حقوق و مزاياى بيشتر برخوردار نیستند.

 

٣. کار کودکان کارگر بر قراردادهاى متعارف کار متکى نيست و صاحبان سرمايه و دولت‌ها هيچ تضمينى در قبال آنان بر عهده نمى‌گيرند. آنها می توانند این "کارگران فرودست خردسال" را بمراتب آسانتر از بزرگسالان تنبیه ، تطمیع و اخراج کنند و دستمزدهایشان را پرداخت نکنند، از حق بيمه و بهداشت آنان را محروم نمایند، و در قبال خطرات و صدمات جسمى محل کار که در پاره ای مواقع حتی به مرگ منجر میشود شانه خالی کنند.

 

٤. کودکان کارگر عموماً به حقوق خود آشنا نيستند، احساس ترس و وحشت مى‌کنند، نمی توانند از حقوق خود دفاع نمایند و بنا به همين دلائل نسبت به کارگران بزرگسال، حرف شنوتر و مطيع‌تر هستند. کودکان کارگر از ترس از دست دادن کار و اخراج نشدن، معمولاً به هر خواست کارفرماى خود تمکين مى‌کنند.

 

۵. خصلت پنهانى و غير قانونى کار کودکان سبب مى‌شود که آنها از کمترين حقى براى تشکل يابى برخوردار نباشند، از جانب تشکل‌هاى کارگرى مورد حمايت جدى قرار نگيرند، و به قربانيان دست و پا بسته ی صاحبان سرمايه تبديل شوند.

 

٦. به کارگيرى کودکان کارگر، بويژه در شرايط حاضر که مشخصه ی آن، بحران اقتصادى، بى کارى و فلاکت ميليونى است، سطح دستمزدها را پائين مى‌آورد، رقابت بين کارگران براى اشتغال را تشديد مى‌نمايد، و به اعتبار همه اين‌ها، از يک سو به سودآورى افزون‌تر سرمايه و از سوى ديگر به فقر و فلاکت باز هم بيشتر کارگران مى‌انجامد.

 

کار کودکان فقط به یک سری از صنایع محدود نمیشود، در هر جا که آثاری از بردگی سرمایه وجود دارد، کودکان کار حضور دارند. تقريباً هيچ رشته‌اى از کار، از کارخانه‌هاى صنعتى گرفته تا کارگاه‌هاى قالى بافى و از صنعت کشاورزى گرفته تا معادن، نيست که با بردگى کودکان، عرق و گرفتن رمق آنان عجين نشده باشد. در بخش صنعت بعلت بازدهی کار بالایی که این "بردگان ارزان" دارند، اکثر آنها در کارخانه های صادراتی به کار گمارده میشوند. در کشورهای حاشیه ای بخشی از کودکان کارگر براى کشورهاى صنعتى و پيشرفته محصولات ورزشى مى‌سازند، بخصوص بیشتر محصولات " نایکی"، "گپ" و "آدیداس" که از کارخانه های معروف تولید پوشاک و محصولات ورزشی هستند از طریق این بردگان مزدی خردسال تولید میشود. از آنجائیکه مراجع بين‌المللى حقوق کودکان از جمله: کنوانسيون "سازمان بين‌المللى کار" ، "کنوانسيون حقوق کودک" سازمان ملل، سازمان جهانی کار (آی. ال. او) خود دست نشانده کشورهای امپریالیستی هستند، سعی می کنند جنایاتی را که سرمایه داری بر این کودکان روا می دارد افشاء ننموده و بیشترین نفع شامل حال سرمایه شود، بهمین دلیل هیچوقت آمار واقعی کودکانی که به کار بردگی و اجباری گمارده شده اند و همچنین وضعیت اسفناک آنها را اعلام نمی کنند. ميزان این کودکان کارگر در سطح جهان را آگاهانه درصد بسیار پائینی برآورد مى‌کنند و براین جنایت سرمایه صحه می گذارند و نهایتاً سعی دارند با اجرا نمودن یکسری از طرحهای رفرمیستی، بردگی کار کودکان را موجه تلقی نموده و وانمود می کنند برای "مقبول تر" نمودن این طرحها در تلاشند.

کودکان کارگران، نه تنها در چنگال فقر، بيمارى و کار طاقت فرسا اسیراند، بلکه مورد آزار و استثمار جنسى هم قرار مى‌گيرند تا از این طریق، سرمایه، سودآورى هر چه بيشتری را تامين نماید. گروه کودکان خيابانى و بى سرپرست که توسط شبکه باندهاى مافيائى از خيابان‌ها جمع‌آورى مى‌شوند و با زور و تهديد به تن فروشى مجبور مى‌گردند، تا بر ثروت نجومى اين باندها بيافزايند از شمار قابل توجهی برخوردارند. اين کودکان، در بدترین شرایط زیستی بسر میبرند. ساعات طولانى از روز را بر حسب برنامه تعيين شده مجبور به تن فروشى هستند و در ساعات فراغت نيز در ساختمان‌هاى دربسته بشدت محافظت مى‌شوند؛ به مانند بردگانى مى‌مانند که به ازاى فروش تن‌هاى خود از حداقل خوراک و سرپناهى براى گذران زندگى برخوردار مى‌شوند و در مقابل نافرمانى نيز با شدیدترین تنبیه ها روبرو شده و در برخی مواقع هم، مرگ، انتظارشان را مى‌کشد.

 

یک مورد دیگر که نظام سرمایه داری خانواده های کارگری را تا نسل اندر نسل مقروض می نماید بردگى قرض است، نه فقط اين کارگران، که کودکان آن‌ها را هم اسیر مى‌سازد. بعنوان مثال: زندگى يوسف مسيح، نمونه گوياى سرنوشت غم انگيز "بردگان قرض" است. او از سن شش سالگى به خاطر قرض پدرش، که مبلغى در حدود ٥٠٠٠ روپيه (معادل ٢٠٠ دلار) بود، کار در کوره‌هاى آجرپزى را شروع کرد. در سن چهارده سالگى، نه تنها قرض خانواده پرداخت نشده بود، که به ٩٠٠٠ روپيه هم افزايش يافته بود، و سرانجام در اعتراض به این بردگی ظالمانه بدست اوباشان سرمایه کشته شد. بردگى قرض، سيکل بسته‌اى است که هيچ گاه تمام نمى‌شود. تا نظام سرمایه داری پابر جاست، زندگى يوسف مسيح، سرنوشت امروز کودکان کار و بعد از او خواهد بود. طبق آمارهای سازمان جهانی کار، بیش از ٤٠٠ میلیون کودک در سرتاسر جهان در کارهای پر مشقت مشغول به کار هستند یعنی در حدود ٢٠ % کودکان.

در ایران طبق آمار دولتی ۷ میلیون کودک خیابانی که فاقد سرپناه مناسب، زندگی امن و سالمی هستند، زندگی می کنند و مجبورند به خاطر بقای زندگی خود به کارتن خوابی، خیابان گردی، دست فروشی، گدایی، دزدی و بذهکاری و... دست بزنند، تا در این جنگ نا برابر حد اقل زنده بمانند! کودکان خیابانی، و یا کودکانی که نیروی کارشان با بیرحمانه ترین شکل به استثمار گرفته میشود، با تورم لجام گسیخته و گرانی بی حد و حصر امروز جامعه ایران به یک معضل جدی تبدیل شده است. در طول بیش از چهار دهه حکومت ننگین جمهوری اسلامی، دستاوردی که برای میلیونها انسان بهمراه داشته است فقر روز افزون، بیکاری، اعتیاد و بی خانمانی بوده است. بیشترین صدمات و عارضه این فقر و فلاکت دامن توده های فرودست جامعه را گرفته است. کودکان خانواده های کارگری اولین قربانیان این فجایع هستند. زمانی که خانواده های کارگری و زحمتکش به دلائل اقتصادی قادر نیستند فرزندانشان را حمایت و سر پرستی نمایند و دولت هم هیج مسئولیتی در قبال این مصائب و سیه روزیها نداشته و خود عامل آن است ، به این فلاکت و فقر دامن زده و هر روز آن را تولید و باز تولید می کنند. علیرغم قانون پوشالی و کذائی ممنوعیت کار کودکان زیر ١۵ سال در ایران، هیچ محدودیت سنی، ساعات کار و رشته کار برای کار کودکان وجود ندارد. کودکان در اکثر رشته های تولیدی، خدماتی، و تجاری بکار گرفته میشوند. کار کودکان بخصوص در رشته های تولید خانگی، از ٤ تا ۵ سالگی آغاز میشود. قالیبافی یکی از این رشته هایی است که بیش از نیمی از نیروی کار شاغل را در آن، کودکان خردسال تشکیل میدهند. بخش زیادی از کودکان در بخش صنایع نساجی، پوشاک و چرم مشغول به کار هستند. در بسیاری از موارد، از کودک، کار اضافه می‌کشند، تمام یا بخشی از مزد کودک کارگر را نمی‌دهند، به وی زور می‌گویند و او را تنبیه بدنی می‌کنند، مورد آزار و سوء استفاده جنسی قرار می دهند، او را در حمل مواد مخدر مورد سوء استفاده قرار می دهند. این کارگر خردسال ، که دنیای کودکی را به اجبار ترک کرده است، در عین حال همواره در وحشت، ترس و ناامنی به سر می‌برد، اما همین کارگر کم سن و سال، کودک کار و خیابانی، در برابر وضعیتی که نظام سرمایه‌داری و سود جویی سرمایه‌داران بر وی تحمیل کرده‌اند، هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد. کودکان مجبور به کار هستند. به همين سادگى، "اجبار" به کار کودکان، بر متن فقر و استيصال آنان، "خواست" داوطلبانه از جانب جامعه سرمایه داری براى کار قلمداد مى‌شود؛ اميال و آرزوهاى انسانى کودکان براى يک زندگى انسانی، آموزش و تفريح و شادى خط مى‌خورد؛ و تلاش مى‌شود که کار کودکان از سنین بسیار پائین به رسميت شناخته شود و معمول گردد، در حالیکه، نشاط کودکیشان و شیرۀ جانش، قطره قطره توسط سرمایه‌داران مکیده می‌شود، و در خدمت سودآورى بيشتر سرمایه در می آید. این واقعیت دردناک زندگی پر از درد و رنج میلیونها کودکی است، که شایسته بهره مندی از امکانات جمعی جامعه ای را دارند که متعلق به آنها است، بجای آوارگی، نا امنی و بردگی باید استعدادها و خلاقیتهایش رشد و پرورش یابد. بردگى کودکان را اما، بدون شک، مى‌توان متوقف کرد و از بين برد. بشريت امروزه به اندازه کافى ثروت و امکانات لازم براى ريشه کن کردن استثمار مزدى کودکان را در اختيار دارد. با همين حد از ظرفيت توليدى و ارزش اضافه، مى‌شود دنيائى فارغ از استثمار کودکان، دنيائى رها از تبعيض، گرسنگى و فقر، را سازمان داد. مخارج ساليانه توليد تجهيزات نظامى در سطح جهان، و دامن زدن به جنگ بیش از هزاران ميليارد دلار است. اختصاص فقط دو الی سه درصد از اين مبلغ هنگفت مى‌تواند درصد بالایی از کودکان را از بردگى، گرسنگى و ابتلا به بيمارى‌هاى مسرى نجات دهد و زندگى سالم و انسانى آنان را تامين کند. در جامعه طبقاتی سرمایه داری، این کودکان ناخواسته جزء طبقه ای هستند که خود و خانواده هایشان خالق تمام نعمات آن جامعه هستند اما خود از تمام این نعمات محروم اند. در شرایط فعلی ایران در حالیکه دولت خودش را از هر مسئولیتی در قبال معیشت طبقه کارگر مبرا نموده ، با آزاد کردن ارز و با تغییر قیمتها و باز گذاشتن دست کارفرماها در اجرای قرار دادها و اشتغال، و همچنین به حمایتهای غیر قیمتی هم که به طبقات پائین تعلق میگرفت خاتمه داده شده است، کارگران و زحمتکشان در اوج فلاکت و فقر بسر میبرند. کودکان کارگر و خیابانی  هم هر روز بر تعدادشان افزوده میشود. در این جنگ نابرابر، طبقات فرودست جامعه راهی بجز مبارزه طبقاتی پیش روی خود نمی بیند. این وظیفه ی طبقه کارگر ایران است که ضمن مبارزه برای متشکل شدن، این " بردگان ارزان وکوچک " را هم در امر متشکل شدن یاری رسانند و با آموزش دادن آنها که رهایی اشان به متحد شدن نیروی طبقاتیشان گره خورده است آنها را در صف خود متشکل و همراه نمایند. در این شکی نیست، که "کودکان کار" متعلق به خانواده های کارگری، با منفعتی مشترک هستند قطعاً مبارزه ای مشترک را می طلبند. اما بدون حمایت کارگران متشکل به تنهایی قادر نخواهند بود در این مبارزه نقش تعیین کننده ای داشته باشند.

لغو کار ارزان کودکان و استثمار بیرحمانه آنها برای سود آوری هر بیشتر سرمایه در گرو لغو مالکیت خصوصی است. بدون طبقه کارگر متشکل که نیروی کار کودکان هم بخشی از طبقه یباشد.مبارزه بر علیه اینهمه قساوت و نابرابری امکانپذیر نیست. این جهان مناسبات دیگری را می طلبد، مناسباتی که در آن هیچ انسانی حتی کودکان مجبور نباشند برای لقمه نانی تن به بردگی و استثمار دهند، مناسباتی که " نان، آزادی و رفاه کامل " را برای همه افراد جامعه از جمله کودکان را تامین نماید.

 

۱۱جون ۲۰۲۲


یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر