۱۴۰۱-۰۶-۲۱

بی چاره وطنم، "جوانان وطنم" / داود احمدلو

حتمن بیاد دارید، قبل از اینکه امریکا به عراق حمله کند، حدودا ده سالی بود که او را تحریم کرده بود و بر اثر این تحریم ها، بخش عظیمی از مردم عراق حتا برای تهیه نان شب هم گرفتار بودند، نا گفته نماند که این تحریم ها البته فقط برای مردم بود، چون در همان زمان که مردم از فقر دست و پا میزدند و در فلاکت بودند، صدام حسین در حال ساختن کاخ ریاست جمهوری جدیدش بود و جالب اینکه هر از گاهی هم در تلویزیون ظاهر می‌شد و با ریختن اشک تمساح، خود را همدرد ملت عراق قلمداد میکرد که والا به دین و پیغمبر این امریکایی ها هستند که با تحریمشان شما را به این وضع و بدبختی گرفتار کرده اند، کاری که بارها خامنه ای و دارو و دسته اش هم انجام داده‌اند، می بینیم که سناریوی تمامی دیکتاتورها کماکان یکی است، فرقی نمیکند که عرب باشند یا همپالکی هایشان؟ در آنزمان زمزمه ای در میان بخشی از طبقه فقیر و فراموش شده جامعه عراق و با همصدایی بعضی از جناح ها که یک جورهایی دستشان در کاسه عمو سام بود بوجود آمده بود، که گویای همصدایی با حمله امریکا به خاک خودشان بودند و فقط میخواستند که به هر قیمتی حتا بمباران کشورشان توسط امریکا، صدام سرنگون شود. بخش فقیر بر این عقیده بود که بعد از ده سال تحریم و افتادن به این دریوزگی، که حتا استادان دانشگاه هایمان، در کوچه و بازار برای کمک هزینه شان نوشابه میفروشند، دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم. شاید اگر امریکایی ها بیایند حداقل نانوایی ها پخت و پز نان را از نو شروع کنند؟ اما آن بخشی که کفش های امریکاییان را جفت می‌کردند، گمان داشتند که با آمدن امریکایی ها، نه تنها مواجبشان افزوده خواهد شد، بلکه با تصاحب پست های کلیدی، قدرت را هم قبضه خواهند کرد. نهایتا امریکا حمله کرد صدام هم با فراموش کردن جعبه سیگار برگش بر روی میز دفترش، خود به ته چاه زنخدان پناهنده شد و دنباله ماجرا و بدبختی مردم عراق از روز حمله امریکا تا به امروز را خود شاهدید و نیازی به تفسیر ندارد...!!!. درست است که وسعت سرزمین ایران و موقعیت جغرافیایی آنرا نمی توانیم با عراق مقایسه کنیم، ولی هیچ تضمینی در کار نیست که اگر درگیری به پیش آید فلاکت گریبان ایرانیان را تا سالها رها نکند و وضع از آنی که هست وحشتناکتر نگردد؟

اینک صحبت بر اینست که چه کسانی موافق تحریم ها و عدم توافق برجام میباشند و چوب لای چرخ این توافق میگذارند؟

نمیدانم بطور دقیق چند دسته  از مردم ایران موافق تحریم‌ها هستند ولی بطور یقین سه بخش از آنها را میشناسم، :

بخش اول از همان دسته ای هستند که در بالا ذکر شد و در درون ایران هستند، که نه تنها دنبال منافع بیشتر، بلکه بدنبال قبضه کردن تمامی اهرم های قدرتند.اینها رانت خورانی هستند که به دستگاه خامنه ای نزدیکترند و در پشت سپاه پاسداران بصورت نامرئی سنگر گرفته اند، سپاه که با عدم توافق برجام به بهانه اینکه اگر امریکا حمله کند، این ما هستیم که سینه را سپر مردم ایران مینماییم و از ایران و ایرانی دفاع خواهیم کرد به قدرت بلامنازع تبدیل شد و رانت خواران هم از ترس اینکه اگر برجام صورت بگیرد از قدرت سپاه کم خواهد شد و در نتیجه فضای اقتصادی دیگر به نفع آنها نخواهد بود، همچنان در عدم توافق بر سر برجام از تمامی رابطه هایشان با مافیای اطراف خامنه ای استفاده نموده و تا به امروز سد راه برجام گردیده اند. در ابتدا هدف سپاه به دلیلی که در بالا ذکر شد، بر این بود که اقتصاد ایران را کلا تصاحب کند و بخش زیادی از آن را هم تصاحب کرد، سپس سعی بر آن نمود که بخشی از ابزارهای قدرت را هم بدست آورد، در نتیجه به  مجلس هم وارد شد، خیلی از استاندارها و بسیاری از اعضای هیئت مدیره در شرکت‌های عظیم از سپاهیان بودند، در نتیجه میتوان گفت که توافق بر سر برجام، میتوانست به بخش عظیمی از درآمد و موقعیت سیاسی کسانی که دستشان با سپاه و رانت خوران در یک کاسه بود را به خطر بیندازد، پس “برجام بی برجام “.

بخش دوم که سرسختانه برای عدم توافق بر سر برجام میکوشند ، یک بخشی از مخالفان خارج نشین یا شاید کمی هم از داخل نشینها، دور از جانتان از شاه الهی ها میباشند، این جماعت وقاحت را هم از سر گذرانده و رسمن زیر پای ورود آمریکایی‌ها به ایران را آب و جارو میکنند و امیدوارند که با وارد شدن امریکا به خاک ایران، تمامی دارایی ایران که در نقاط مختلف دنیا توسط فشار امریکایی ها مسدود گردیده را به یکباره در اختیار آنها قرار داده و آقا رضاجان پهلوی را هم بر اریکه پادشاهی نشانده و هر شب بساط چلوکباب هم براهه، دمشان گرم حداقل تا این لحظه امیدوار مانده اند، البته انسان به امید زنده است و همانطور که مولانا هم گفته:

“ بعد نومیدی بسی امیدهاست
از پس ظلمت، دو صد خورشیدهاست”.

و اما بخش سوم، مخالفینی هستند که در خارج نشسته که بعضا در بین رفقای خودمان هم هستند و با خوش نیتی تمام ‌و اینکه فقط تحریم اقتصادی است که میتواند رژیم ایران را بیندازد، مخالف توافق بر سر برجام می باشند، البته تعطیلاتشان را در کنار آبهای نیلگون و سواحل زیبای مدیترانه و میامی بیچ در امریکا می گذرانند و درگیر حتا یکی از مسائل روزانه ایرانیان درون وطن نیستند و از کنار گود میگویند" لنگش کن "، که توافق بر سر برجام را، دلیل ادامه حیات جمهوری اسلامی میدانند، البته در صداقت این رفقا کوچکترین تردیدی نیست، آنها بر این عقیده اند که تنها اهرم هایی که رژیم اسلامی را " کله پا " خواهد کرد و بر زمینش میزند همان فشارهای اقتصادی است!!؟

همانطوری که همگی کماکان شاهدیم، رژیم اسلامی هرگز برای منافع شخصی خود دچار تنگنای اقتصادی نبوده، پول لازمه خود را به هر طریقی بدست میآورد، خواه از طریق فروش مخفیانه نفت، به یک چهارم قیمت و توسط مافیای سپاه که اهرم های لازم برای دور زدن تحریم‌ها را دارد( البته این فروش نفت به یک چهارم قیمت واقعی آن، باز هم از سرمایه ایران و ایرانی هزینه میشود)، یا خواه از بریدن گلوی مردمان ایران که هر روز بیشتر و بیشتر به سمت فقر و فلاکت سوق داده می‌شوند. می بینید که رژیم ایران پولی را که لازم دارد به هر طریقی، چه از کیسه مردم و یا به یغما بردن منابع ملی ایران بدست میآورد، پس این تحریم‌ها در واقع برای رژیم نیست و برای مردم ایران است. همانطور که در شرایط اسفناک عراق، صدام برای ساختن کاخ جدید ریاست جمهوری اش مشکل مالی نداشت.

بخش وحشتناک این تحریم‌ها، از بین بردن طبقه متوسط جامعه است. طبقه ای که از روشنفکران و تحصیل کردگان جامعه هستند و در هر مورد از مسائل اجتماعی موتور جامعه میباشند. این بخش از جامعه که برای اعتراض به هر مشکل اجتماعی (خواه تحصیل و تربیت بچه ها، خواه برای آزادی زنان و یا برای آزادی انسان‌ها و یا …)، مردم را به خیابان‌ها میآورند، و خود نیز کماکان از طبقه نیمه مرفه جامعه محسوب می شوند. امروز بر اثر این تحریم‌ها، میبایست دو برابر کار کنند تا بتواند همان سطح قبلی زندگی خود را حفظ کنند. بنابراین، آن فرصتی را که برای مسائل اجتماعی صرف می‌کردند، میبایست برای گذراندن امور زندگی شان هزینه نمایند.در نتیجه دیگر آن نیرویی که مردم را به خیابان میآورد عملا از کار خواهد افتاد و حتا رژیم در این مورد هم بهره برداری مینماید، چون وقتی اعتراضی در خیابان‌ها نیست دیگر نیازی ندارد که نیروهایش را برای مقابله با مردم به خیابان بیاورد. می بینیم که رژیم در این وضعیت برنده است، از آن گذشته این تحریم ها یکی از عوامل اصلی و عمده فرار مغزهاست. با نبودن بازار کار، جوان تحصیل کرده ایرانی هیچ امیدی به آینده اش در ایران نمی بیند، از آن گذشته بر این عقیده است، که اگر من خودم را اول ایرانی حساب کنم، اگر برجام به توافق نرسد و نهایتا امریکا به ایران حمله کند، باید مثلاً در برابر متجاوز آمریکایی از خود و وطنم دفاع کنم و برای این کار، حتمن باید در کنار رژیم وحشی و ایران ستیز خامنه ای قرار بگیرم. اگر از آرمان های عدالت خواهانه و آزادی طلب حمایت میکنم، پس بهتر است برای سرنگونی رژیم خامنه ای در کنار یانکی ها قرار بگیرم. پس تکلیف من و امثال من که قرار است ایران فردا را بسازد چه میشود؟ چه کسی قرار است هزینه این سر درگمی های ما جوانان را بپردازد؟ به محض اینکه خودم را با این نوع افکار بیان میکنم، به تنهایی یک ارکستر تشکیل داده ام، که در این ارکستر هیچ سازی با دیگری همخوانی ندارد. من امید به آینده دارم و با شرایطی که رژیم اسلامی در وطنم بوجود آورده اید، روزنه ای برای من وجود نخواهد داشت. در نتیجه با تمامی عشقم به وطنم و خاطره هایم، راهی به جز ترک دیارم ندارم، آخر دیگر جایی هم برای من و امثال من باقی نمانده! حال سوال اینجاست که با شعار نه به برجام، جوابیبرای واقعیت های پیش رو داریم؟

اکنون خواست گروه های وسيعی از جامعه ايران اين است که جمهوری اسلامی از برنامه جاه طلبانه هسته ای میباید دست بردارد تا بیش از این، هزینه های سنگین تر بر مردم و اقتصاد کشور تحمیل نگردد و معیشت مردم به گروگان نرود، برنامه هسته ای تا کنون صدها ميليارد دلار هزينه بر دوش مردم کشور ما گذاشته و هيچ سودی بجز بدبختی برای ما به ارمغان نداشته است.

دیگر چیزی به پایان صبر و تحمل مردم نمانده، ایران را دریابیم، قبل از اینکه مردم یکصدا بگویند که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم !!!.

خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم

خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟

 

آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم

برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم.
 

۱۱سپتامبر ۲۰۲۲


یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر