۱۴۰۱-۰۷-۰۶

زن، زندگی، آزادی: شعری از ی. صفائی

 

من یک زنم بر فراز سكوی بلند تاريخ

عصیانم را در كتيبه‌ها و دست‌نوشته‌ها

حتا بر سكه‌ها بخوانيد

در هر پیچش تاریخ

به بردگی كشيده شدم

و آنگاه که شلاق بردگی بر تنم فرود می‌آمد

فريادم در سينه سينه‌ی این كره‌ی خاکی

ذره‌های موج مواج گشت!

 

منیک زنم

زنی طغیان زده در غوغای تاريخ

زنی ضجه‌زده در لابلای زخم‌های تاريخ

منم، من یک زنم

زنی كه فريادش را

در منشور كورش كبير فرياد زد

و رهایی‌اش را در كتيبه‌ها

و سنگ نبشته‌ها حکاکی كرد!

 

منیک زنم

زنی كه از اعماق تاريخ، همهمه‌ی رهایی سر داد

و اینک كه بپاخيزيدم و بپاخيزيديم

در تاريخ و در زمان به گلوله بسته شدم

 

منیک زنم

زنی كه با صدای گلوله‌ها

چادر بر سرم كردند

حجاب بر تنم كردند

زیر آوار هزاران پوشش اما

سر برآوردم و فريادم را

به جهانيان رساندم

من حجاب را در ناله‌های تاريخ

پاره پاره كردم!

 

منیک زنم

رها شده از بند آیه‌های تاریک و حقیر

من رهایی‌ام

و پاره می‌كنم

همه‌ی تارهای عنكبوت آيه‌های خدایی

كه مرا به بند كشيد

و با صدای آه كودكانم

رها شده از بند شامگاهانم

و رها شده از زنجیر روزگارانم!

 

منیک زنم

زنی که آزادی را زمزمه می‌کند

زنی ‌که رهایی را نجوا می‌کند

و این زمزمه و آن نجوا را

و خاک نمناک و آسمان تکیده‌ی آبی را

درهم می‌تنم و فریادها می‌سازم!

 

منیک زنم

بر فراز سكوی بلندای تاريخ

از اعماق دل برده‌فروشان

از روی نقش كتيبه‌ها

و در زير شلاق جلادان

هیاهویم

نگارش لوح كورش شد!

 

منیک زنم

رانده شده در ميان

روايت‌های دروغين مذهب

شكسته شده و گسسته شده

گاهی زنده به گور شده

اما فريادم

فرياد رهایی‌ام

قلب جهان را لرزانده است!

 

منیک زنم

رها شده در فراروی فوران زندگی

حجم فريادم

جنبش زنان امروز را درنوردیده است

و خون هزاران ساله‌‌ام

چهره‌ی تاريخ را گلگون كرده است

و اقیانوس و کهکشان را

حتا شرمسار کرده است!

 

منیک زنم

از زخم شمشير تا نوشيدن گلوله‌ها

تاریخ‌ساز قرون و فصل‌ها

تار و پود پارچه‌ها و ‌نساجی‌ها

اعتراض در میان شعله‌ها

عشق‌ها و کشته‌ها و پشته‌ها

خیابان‌ها و انقلاب‌ها

اشک‌ها و لبخندها

و من همچنان رهایی خویش را

و فریاد زنان سرزمینم را

آواز ستارگان می‌سازم!

 

منیک زنم

صدای پرصدای بی‌صدایانم

صدای گریه‌های شبانه‌ی کودکانم

صدای شکستن تیغ جلادانم

صدای مچاله شده‌ی زنان معتادم

و صدای كودكان كار و کودکان خیابانم!

 

منیک زنم

زنی كه ورق‌های تاريخ را پاره پاره می‌كند

زنی که تاریخ را گسسته می‌کند

زنی که جهان را زير و رو می‌کند

و فرياد می‌زند

منم، من یک زنم

به من نگاه كن

نه به زنانگی من

به من نگاه كن

كه چگونه زير دست و پای ستمگران

شعله می‌شوم و تاريخ را می‌بلعم

و فريادکنان شکوفه خواهم زد

زندگی را به خود هديه خواهم کرد

زیبایی را به جهان و طبیعت

و رهایی را به بشریت!

 

ی. صفایی

28سپتامبر 2022

 


یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر